مقاله بررسی اصطلاحات اقتصادي از نظر اسلام

دسته بندي : علوم انسانی » اقتصاد
مقاله بررسي اصطلاحات اقتصادي از نظر اسلام در 42 صفحه ورد قابل ويرايش

واژة اصلاحات :

اصلاح در لغت عرب ضد افساد شمرده و اصلاح شي‌ء بعد از آن افساد آن را به اقامه و برپاداشتن آن معنا كرده‌اند. در فرهنگ‌نامه‌ سياسي و اقتصادي و نيز در لغت‌نامة دهخدا، اصلاحات به مجموعة تغييرهايي گفته‌ مي‌شود كه در جهت بهبود اوضاع اجتماعي، در چارچوب نظام تثبيت شده انجام مي‌گيرد.

در قرآن كريم، واژة اصلاح و افساد و مشتقات اين دو مكرر به كاررفته است. در اصطلاح قرآني، اصطلاحات اجتماعي به كوشش براي تحقق آموزه‌ها و دستورهاي اجتماعي اسلام اطلاق مي‌شود و مصلح به كسي گفته مي‌شود كه در راه تحقق شريعت الهي بكوشد؛ از اين رو، پامبران در قرآن مصلح ناميده شده‌اند. در مقابل، مفسد به كسي گفته مي‌شود كه از تحقق آموزه‌ها و احكام الهي جلوگيري كند. علامة طباطبايي در ذيل آية 205 سورة بقره: و اذا تولي سعي في الارض ليفسدفيها؛ «و چون برگردد (يا رياستي يابد) بكوشد تا در زمين فساد كند» - كه درباره منافقان وارد شده – مي‌نويسد:

مقصود از فساد، فساد در تشريع است؛ زيرا خداوند آن چه را در دين وجود دارد، براي اصلاح اعمال بندگان تشريع كرده است تا در نتيجه آن، اخلاق و ملكات نفوس آنان را اصلاح كند و به سبب آن، جان انسان و جامعة بشي اصلاح شود و انسان‌ها به سعادت در دنيا و آخرت دست يابند.

بر اين اساس، اصطلاحات در قرآن نيز به معناي تغيير در جهت بهبود اوضاع اجتماعي است؛ با اين تفاوت كه از ديدگاه قرآن، بهبود وقتي پديد مي‌آيد كه احكام خداوندا اجرا شود.

حضرت امير (ع) نيز واژة اصلاح و مشتقاتش آن را در خطبه‌ها و كلمات خود مكرر به كاربرده و بيش‌تر به معناي لغوي آن را اراده كرده است؛ ولي در موار دي كه مقصود وي به اصلاحات اجتماعي ناظر بوده، كلمة اصلاحات را در همان مفهوم قرآني‌اش به كار برده است. امام هدف از حكومت خود را چنين بيان مي‌دارد:

بار خدايا! تو مي‌داني، آن چه از ما سرزد، نه براي همچشمي بود و نه رقابت در قدرت و نه خواستيم از اين دنيا ناچيز چيزي افزون به چنگ آوريم؛ بلكه مي‌خواستيم نشانه‌هاي دين تو را كه دگرگون شده بود، بازگردانيم و بلاد تو را اصلاح كنيم تا بندگن ستم ديده‌ات در امان مانند و آن تعطيل شده بود، جاري گردد.

حضرت، امنيت بندگان ستم ديده و برپا شدن حدود الهي را اثر بازگرداندن سنت‌هاي خداوند و اصلاح سرزمين‌هاي بيان كرده است. به طور مسلم، مقصود ازاصلاح در اين سخن، اصلاح نظام اجتماعي حاكم بر سرزمين‌هاي مسلمانان با اجراي قرآن و سنت پيامبر است؛ زيرا چنين اصلاحي، چنان آثاري در پي‌ دارد و مقصود، اصلاح فيزيكي (عمران و آبادي) سرزمين‌ها نيست؛ لذا در كلام ديگري، هدف خود را از پذيرش حكومت، بر پاداشتن حدود الهي و تحقق شريعت اعلام كرده، مي فرمايد:

خدايا! تو مي‌داني كه من فرمانروايي و نشستن بركرسي پادشاهي و رياست را اراده نكرده‌ام و آن چه اراده كرده‌ام فقط به پاداشتن حدود و تحقق شرع تو و قرار دادن امور در جاي خود و رساندن حقوق به صاحبان‌ آن‌ها و حركت براساس روش پيامب رو راهنمايي گمراه به انوار هدايت تواست.

در بينش امام، جامعه هنگامي به اصلاح مي‌رسد كه حق در آن برپا شود. اين حقوق نيز به وسيلة خداوند متعال تعيين مي‌شود. شريعت الهي احكا و قوانيني را دربر دارد كه بيان‌گر حقوق‌ مذكور است. براين اساس، شريعت الهي احكام و قوانين را دربر دارد كه بيان‌گر حقوق مذكور است. براين اساس، مي‌توان نتيجه گرفت كه از ديدگاه حضرت، جامعه وقتي اصلاح مي‌شود كه شريعت الهي تحقق يابد. اميرمؤمنان (ع) مي‌فرمايد كه خداوند متعال براي مردم حقوقي را در برابر يكديگر وضع‌كرده و بزرگ‌ترين حقوق، حق والي بر رعيت و حق رعيت بر والي است:

پس رعيت صلاح نپذيرد؛ الا واليان صلاح پذيرند و واليان به صلاح نيايند؛ مگر به راستي و درستي رعيت. زماني كه رعيت حق خود را نسبت به والي بگزارد و والي نيز حق خود را نسبت به رعيت ادا نمايد، حق در ميان آن‌ها عزت مي‌يابد و طرق واضح دين برپا مي‌شود و نشانه‌هاي عدالت استقامت مي‌يابد و سنت هاي پيامبر در مسير خود افتد و اجرا گردد و در نيجه، روزگار اصلاح شود.

روشن است كه اصلاح روزگار، كنايه از اصلاح جامعه است؛ بنابراين، حضرت امير (ع) برپا شدن حقوق را در جامعه، سبب اصلاح آن مي‌شمارد؛ از اين‌رو، مي‌توان گفت از ديد او اصلاحات به مفهوم اقامة حقوق در جامعه است. حضرت در كلام ديگري مي‌فرمايد:

في حمل عبدالله علي احكام الله الحقوق و كل الرفق؛ «در واداشتن بندگان خداوند بر احكام الهي، استيفاي حقوق و كمال لطف وجود دارد».

بر اين اساس، از ديدگاه امام، اقامة شريعت الهي كه موجب استيفاي حقوق است، اصلاحات ناميده مي‌شود. يادآوري اين نكته لازم است كه پيامبر در طول زندگي و حكوت خود در مدينه، احكام و آموزه‌هاي اجتماعي اسلامي را بيان واغلب آن‌ها را اجرا كرد. پس از وفات وي تا وقتي امام علي(ع) حكومت را عهده‌دار شد، مردم و جامعة اسلامي به تدريجي از اسلام فاصله گرفتند و بدعت‌ها، احياي سنت‌ها و اصلاح انحرافات بود. اين، در حقيقت اصلاح بعد از افساد است كه در لغت عرب به آن «اقامه» مي‌‌گويند؛ بنابراين، با توجه به بدعت‌هايي كه تازمان حضرت علي (ع) در سنت حضرت رسول (ص) پديد آمده بود، و معناي خاصي كه از ما نيز درپي آن هستيم، مي‌توان گفت: مقصود اميرمؤمنان (ع) از اصلاحات، حذف بدعت‌هاي و احياي دوبارة سنت‌هاي پيامبر است. در مقالة حاضر ، اين مفهوم از اصلاحات از ديدگاه امام مد نظر است كه با مفهوم اصلاحات در قرآن و نيز معناي لغوي «اقامه» هماهنگ است.
واژة اصلاحات اقتصادي:

امروزه واژة اصلاحات اقتصادي در دومعنا به كار مي‌رود: 1. مجموعة اقدام‌هايي كه براي آزاد‌سازي اقتصاد و خصوص سازي و كم كردن دامنة دخالت‌هاي دولت در اقتصاد صورت مي‌پذيرد؛ 2. مجموعة اقدام‌هايي كه براي رفع مشكلات اقتصادي چون تورم، بيكاري، كمبود سرمايه‌گذاري و توزيع نابرابر درآمد و مانند آن انجام مي‌شود.

همان گونه كه پيش‌تر گفتيم، حضرت امير (ع) واژة اصلاحات اقتصادي را به كار نبرده است؛ ولي براساس آن‌چه دربارة اصلاحات از ديگاه وي بيان كرديم، مي‌توان گفت: اصلاحات اقتصادي از ديدگاه امام، به معناي احياي دوبارة آموزهاي اسلام و مبارزه با بدعت‌‌ها و انحراف‌ها و حوزة اقتصاد است. اصلاحات اقتصادي و مفهوم پيشين با اصلاحات اقتصادي در عصر ما رابطه‌اي تنگاتنگ و در عين حال پنهان دارد؛ از اين رو، نيازمند توضيح است. اصلاحات اقتصادي به مفهوم «مجموعة اقدام‌ها براي بهبود اوضاع اقتصادي و رفع مشكلات چون تورم، بيكاري ناعادلانة ثروت و درآمد»، با اصلاحات اقتصادي به مفهوم «احياي دوبارة آموزه‌ها و دستورهاي اسلام در حوزة اقتصاد» به يك شرط مترادف مي‌شوند و آن شرط، اين است كه باوركنيم عمل به دستورهاي اسلام، در همة عرصه‌ها از جمله در حوزة اقتصاد، سبب حل مشكلات جامعه مي‌شود و اين مطلبي است كه حضرت در ابتداي نامة خود به مالك اشتر به‌ آن تصريح فرموده است:
اصلاحات علوي
الف. موعظه و برحذر داشتن مردم از خلاف

امير مؤمنان (ع) براي برخورد با انحراف‌هاي مزبور و اصلاح آن‌ها ذيل را انجام داد:

الف. در خطبه‌ها و سخنان فراواني، مردم را به رعايت احكام و قوانين الهي، انفاق مال، دستگيري از فقيران، پرهيز از انباشت مال و رباخواري دعوت كرده‌ است. براي نمونه، بخش هايي از سخنان حضرت را نقل مي‌كنيم:

خداوند با دلايل واضح خود براي شما جاي عذر باقي نگذاشته و حجت را بر شما تمام كرده است و برايتان بيان فرموده كه چه كارهايي را خوش دارد و چه كارهايي را خوش ندارد تا از آن‌چه خوش دارد، پيروي نكنيد و از آن‌چه ناخوش دارد، اعراض نماييد …

بدانيد كه بندگان خدا كه مؤمن حلال مي‌شمارد در اين سال، چيزي را كه در نخستين سال حلال مي‌شمرد و حرام مي‌داند در اين سال، چيزي راكه در نخستين سال حرام مي‌دانست. بدعت‌هايي كه مردم در دين نهاده‌اند، حرامي را برشما حلال نمي‌كند؛ بلكه حلال همان است كه خدا حلال كرده و حرام همان است كه خدا حرام كرده.

اطاعت از خداي تعالي را به مثابة جامة زيرين خود سازيد، نه جامة رويين؛ بلكه درون جان خود جاي دهيد. نه تنها جامة زيرين كه در درون قلب خود بريد.

از دام شيطان حذر كنيد و از گودال هاي سهمناك دشمني دوري گزينيد. لقمه‌هاي حرام را به شكم‌هاي خود داخل نكنيد؛ زيرا آنان كه نافرماني را برشما حرام كرده و راه فرمانبرداري را برايتان هموار ساخته، شما را مي‌بيند.

افزون بر اين، امام علي (ع) در سخنان فراواني، مردم را از مالي كه از راه حرام به دست مي‌آيد برحذر داشته است: «پاك ترين مال‌ها مالي است كه از راه حلال به دست مي‌آيد» و به حفظ شكم از لقمة حرام دستور داده و نيز از ربا نهي كرده، مي‌فرمود: «گيرنده ربا، دهندة آن نويسندة معاملة ربوي و شاهد بر آن، (در ارتكاب اين حرام) يكسانند»

امام همواره مردم را به انفاق مال دعوت مي‌كرد:

كسي كه خدا به او مالي ارزاني داشته، بايد كه به خويشاوندان برساند و مهماني هاي نيكو دهد و اسيران و گرفتاران را از بند برهاند و به فقيران و وامداران چيزي اعطا كند و بايد دست يابي به ثواب، بر حقوقي كه برعهده دارد و سختي‌ها، شكيباي ورزد.

حضرت، مردم را از انباشت مال از راه حرام برحذر داشته، ثروت اندوزي را زشت مي‌شمرد:

اي فرزند آدم! هرچه بيش از روزي هر روزت كسب كني، خزانه‌دار آن براي ديگري هستي.

اي مردم! ازخد بترسيد. چه بسا آرزوندي كه به آرزويش نرسد و چه بسا كسي كه بنايي آورد و در آن زيستن نتواند كرد و چه بسا گردآورنده‌اي كه بگذارد و بگذرد. شايد آن را به ناروا گردآورده است يا حق كسي است كه آن را به او نداده يا از حرام به دستش آورده و گناهش به گردن او است و بارش بر دوش او است.

ب. ارائه الگوي عملي به مردم

حضرت امير(ع) در جايگاه امامت و رهبري جامعه قرار داشت و داراي شخصيت مذهبي و سياسي در جامعه بود. مردم نيز به او اقتدا مي‌كردند و از رفتار او الگو مي‌گرفتند؛ از اين رو، با رفتار خود، الگوي مطلوب اسلامي را به نمايش گذاشته، از مردم مي‌خواست تا در جهت اين الگوي مطلوب حركت كنند؛ گرچه هرگز نمي‌توانند درتس مثل او باشند.[1] كم مصرف كردن، كوشش بي‌وقفه در تولدي و بذل درآمد آن در راه خدا، سه ويژگي بارز اين الگوي رفتاري بود. حضرت درباة طعام و لباس خود به عثمان بن‌حنيف مي‌فرمايد: اينك امام شما از همة دنيايش به پيراهني و ازاري و از همة طعام‌هايش به دو قرص نان اكتفا كرده است؛ البته شما را ياراي آن نيست كه چنين كنيد؛

ولي مرا به پارسايي و مجاهدت و پاكدامني و درستي خويش ياري دهيد. به خدا سوگند! از دنياي شما پارة زري نيندوخته‌ام و از همة غنايم آن، مالي ذخيره نكرده‌ام و به جاي اين جامه كه اينك كهنه شده است، جامه اي ديگر آماده نساخته ام.[2]

ج. نظارت بر بازار و مجازات متخلفان

امام علي (ع) براي آن كه مردم در معاملات خود احكام خدا را رعايت كنند، شخاَ به بازار رفته. مردم را به رعايت تقوا در معاملات امر مي فرمود بر اجراي احكام خدا نظارت مي كرد و در صورتي كه كسي سرپيچي مي نمود، او را تازيانه تنبيه مي كرد. امام باقر (ع) در اين باره مي فرمايد:

امير مؤمنان (ع) هر روز صبح زود در كوفه حركت مي كرد و بازار به بازار مي گشت و همراه او تازيانه اي بر دوشش بود كه دو لبه داشت و «السبيبه» ناميده مي شد. وي در برابر اهل هر بازاري ايستاده، ندا مي كرد: اي گروه تاجران! از خداي غزيز و بزرگ بترسيد. وقتي اهل آن بازار صداي حضرت را مي شنيدند، هرچه در دست داشتند، رهاكرده، گوش‌ها را تيز مي‌نمودند و با قلب‌هايشان به سخنان او گوش مي‌دادند؛ سپس مي‌فرمودند: در طلب خيرپيشي گيريد و با آسان گرفتن (بربندگان خدا) تبرك جوييد و به خريداران نزديك شويد و خود را به بردباري زينت دهيد. از سوگند بپرهيزيد و از دروغ گفتن دروي جوييد و ظلم نكنيد و با مظلومان انصاف داشته باشيد. به ربا نزديك نشويد. حق كيل و وزن را ادا كنيد (= كم نفروشيد) و اجناس مردم را كم‌تر از آن‌چه هست، برنداريد و در زمين فساد نكنيد. حضرت علي (ع) در همة بازارها مي‌گرديد؛ سپس برمي‌گشت و براي رسيدگي به امور مردم جلوس مي‌فرمودند.

حضرت بر قيمت‌ها نيز نظارت داشت و كسي را كه كم فروشي يا در جامعه غش مي‌كرد، تازيانه مي زد و ندا سر مي‌داد: هر كس انواع ماهي بدون فلس را بفروشد، او را با اين تازيانه خواهم زد. وي با احتكار كالاهاي مورد نياز مردم نيز به شدت مبارزه مي‌كرد. از برخي نقل‌هاي تاريخي استفاده مي‌شود كه در زمان حضرت، احتكار كالا امري فراگير شده بود. شيخ صدوق نقل كرده است: نهي اميرالمؤمنين (ع) عن الحكره في الامصار؛ «علي (ع) از احتكار در شهرها نهي فرمودند.»

شيوع انحراف مزبور از عموميت فرمان حض ت در اين حديث استفاده مي‌شود. او به كارگزاران خود مانند رفاعه و مالك اشتر سفارش مي كند كه از احتكار نهي و محتكر را مجازات كنند. احتكار از دنياگرايي و سودپرستي سرچشمه مي‌گيرد و يكي از آثار انحراف در بينش‌ها است و كميابي كالاهاي مورد نياز مردم و افزايش قيمت‌ها را در پي دارد و چون مانعي بر سر راه تحقق عدالت اقتصادي به شمار مي‌رود، حضرت با آن به شدت برخورد مي‌كرد.

انحراف در رفتار خلفا و كارگزاران

پس از پيامبر از سير اصلي و الهي خود خارج شد و سه انحراف عمده در رفتار خلفا و كارگزاران حكومت رخ داد كه تشديد فقر و نابرابري در جامعه را پديد آورد. بيش‌تر تحليل‌گران تاريخ دوران خلفا، اين انحراف ها را علت اصلي قيام مردم و قتل عثمان بر شمرده‌اند. انحراف‌هاي مزبور عبارتند از:

الف. حكومت دنيا پرستان بين المال؛

ب. توزيع ناعادلانه بيت المال؛

ج. نگهداري بيت المال تا پايان سال.

در اين نوشتار، آثار اقتصادي انحراف‌ها مزبور را به تناسب موضوع بررسي كنيم و از آثار سياسي، اجتماعي و فرهنگي اين دو چشم مي‌پوشيم.

الف. حكومت دنيا پرستان و توزيع ناعادلانه مناصب

اين انحراف در زمان عثمان به اوج خود مي‌رسيد. عثمان بر خلاف خلفاي پيشين، در ظاهر نيز زهد را رعايت نمي‌نمود، و در دنياپرستي تقيه نمي‌كرد. حضرت امير (ع) دربارة عثمان تعبيرهايي دارد كه شاهد خوبي بر اي مدعا است:

آن‌گاه «سومي» برخاست؛ در حال كه از پرخوراگي، باد به پهلو افكنده بود و چونان ستوري كه همي جز خوردن در اصطبل نداشت.

او دربارة سيرة حكومتي عثمان فرمود: «او به استبداد و خوكامگي فرمان مي راند و استبداد و خودكامگي‌اش سبب تباهي كارها شد.» طبري از عبدالله بن‌عامر نقل مي‌كند:

در ماه رمضان با عثمان افطار مي‌كردم. براي ما غذايي بهترو لطيف‌تر از غذاي عمر آوردند. برسفرة‌ عثمان هرشب آرد سفيد و خوب گوشت بزغاله مشاهده كردم و هزگز عمر را نديدم كه نان از آرد الك كرده يا گوشت گوسفند بخورد؛ مگر گوشت گوسفند پير؛ لذا از عثمان دربارة اين تفاوت پرسيدم. پاسخ داد: خدا عمر را بيامرزد. چه كسي طاقت دارد مثل او رفتار كند.

انساب الاشراف از سليم ابي عامر نقل كرده است: «بردوش عباي پشمي سياهي را ديدم كه صد دينار مي‌ارزيد.» افزون بر اين عثمان، مناصب حكومتي را نيز به خويشاوندان خود و افرادي كه صلاحيتي براي اين كار نداشتند، مي‌سپرد و آن‌ها نيز از اين منصب سوء استفاده مي‌كردند؛ البته از گفت وگويي كه بين عثمان و امام علي (ع) نقل شده، استفاده مي‌شود كه انتصاب افراد ناصالح در رأس امور حكومت در سرزمين‌ها، از زمان عمر آغاز ش؛ اما تفاوت در اين بود كهد اگر كسي مرتكب خطايي مي‌شد، عمر او را تنبيه و تبعيد مي‌كرد؛ ولي عثمان در مقابل خطاهاي خويشاوندانش از خود رفق و مدارا نشان مي‌داد؛ به همين دليل، خويشاوندان عثمان، در زمان او براي سوء استفاده از مناصب خود مجال گسترده‌تري در اختيار داشتند. عثمان، حكم بن عاص و مروان بن حكم و حادث بن حكم را نيز خود خواند و وليد بن ابي معيط را بر كوفه و عبدالله بن ابي‌سرح را بر مصر، و معاويه بن ابي‌سفيان را بر شام و عبدالله بن عامر را بر بصره ولايت داد.

عثمان نمي‌خواست كسي او را پند دهد. خاصان اهل دروغ و نيرنگ را برگزيد. هر يك از آن‌ها به قسمتي از زمين چسبيده بود و خراج آن را مي‌خورد و اهل آن سرزمين را خوار مي‌كرد.[3]
دسته بندی: علوم انسانی » اقتصاد

تعداد مشاهده: 2024 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.rar

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 42

حجم فایل:27 کیلوبایت

 قیمت: 24,900 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • محتوای فایل دانلودی: